خاطرات 3 ماهگی
دخمل مامان خوشکل بابا امید زندگی ما ماهگیت مبارک تپل شدن دخملی و خوشحالی ما وقتی دکتر اجازه داد که کنار شیر مامان شیر خشکم هم استفاده کنی زود وزن گرفتی و گوشت اومدی . دیگه یکمی لپ داشتی وای که چقدر دلم می خواست لپتو بگیرم تو دستم . ولی دلم نمی یومد . یه بار نیم رخت روی بالش به نظرم خیلی شیرین و معصوم اومد همون موقع شکار لحظه کردمو ازت عکس گرفتم خواب ناز یکبار از خواب ناز بیدار شدی و اطرافتو ی نگاهی انداختی بعد منو دیدی که کنارت نشستم . برام ناز می کردی و انگاز هنوز دلت می خواست بخوابی . یه کم که خستگی بدنتو گرفتی و کامل چشاتو باز کردی مامان شروع کرد نوازش کرد و نرمش دادن بدنت . ...
نویسنده :
مامان
19:14